Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه سیاسی: نوزدهم دی ماه سالگرد مرحوم هاشمی رفسنجانی بود ،این روز بهانه ای بود تا خبرآنلاین تا با پسر ارشد آیت الله در گپ و گفتی خودمانی به بخشی از خاطرات این مرحوم بپردازد. این بخش از زندگی آیت الله هاشمی رفسنجانی که قبل از انقلاب به ترجمه کتاب های عربی در حوزه فلسطین پرداخته تاکنون مغفول مانده بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

محسن هاشمی که اکنون مدیر دفتر نشر معارف انقلاب است در ارتباط با چگونگی نشریه مکتب تشیع که هاشمی رفسنجانی، محمدجواد باهنر، نعمت الله صالحی نجف آبادی و سید محمدباقر مهدوی مؤسس آن بودند و هدف آنان ارائه اسلام در قالب‌های نو توسط متفکران اسلامی بود تا در رقابت با اندیشه‌های مارکسیستی و ملی‌گرایانه از دیدگاه‌های اسلامی دفاع کنند، گفت «ایشان در ابتدا با دوستانشان نشریه مکتب تشیع را تاسیس می کنند، آن زمان مکتب اسلام بود و ایشان مکتب تشیع را تاسیس می کنند و بعد مکتب تشیع را به صورت جالبی با پیش فروش و فیش توزیع و کسب درآمد قبل از چاپ، اداره می کردند و اینجوری مکتب تشیع را منتشر می کردند، البته علاقه‌مندان خیلی زیادی هم در سراسر کشور پیدا می کنند.»

محسن هاشمی در بخش دیگری از خاطرات درباره آیت هاشمی به ترجمه و چاپ کتاب سرگذشت فلسطین اشاره می کند و می گوید «انتشار کتاب «سرگذشت فلسطین فروش بسیار خوبی داشته ،این کتاب نوشته اکرم زعیتر سفیر اردن در ایران به زبان عربی بود و ایشان با تماسی که با او می گیرد این کتاب رابه فارسی ترجمه می کند.»

او سپس به کسب اجازه آیت الله هاشمی از مترجم این کتاب اشاره و تاکید می کند آقای هاشمی «با ایشان ارتباط برقرار می کنند و مجوزش را می گیرند و بعد آن را ترجمه می کنند، این کتاب را از طریق آیت الله کمره‌ای دریافت می کنند، آیت الله کمره‌ای هم از اقوام ما هستند، همانطور که می دانید حاج خانم نوه سید محمد کاظم طباطبایی هستند و یکی از دختردایی‌هایشان با فرزند آیت الله کمره‌ای ازدواج کرده بودند و برای همین ارتباط خانوادگی با آیت الله کمره‌ای پیش آمده بود و در یک محفل خانوادگی این کتاب را آیت الله کمره‌ای به ابوی می دهند، چون آن زمان تازه بحث فلسطین به این سبک مطرح شده بود. وقتی ایشان کتاب را می بینند به این نتیجه می رسند زمانی که فراری هستند و مجبور می شوند در روستا مخفی بشوند، از فرصت استفاده و کتاب را ترجمه کنند که در سال ۱۳۴۳ آن را چاپ می کنند.»

مدیرعامل سابق متروی تهران و پسر ارشد آیت الله هاشمی درباره اینکه چگونه محمد مصدق در آن زمان به کتاب ترجمه شده ایت الله هاشمی علاقه مند شده اند می گوید «در آن زمان وقتی مصدق کتاب را می بیند خیلی خوشش می آید و پول پرداخت می کند و ۲۰۰ جلد خریداری می شود.اگر همین الان در اینترنت نامه مصدق را سرچ کنید می توانید آن را ببینید.»

فرزند آیت الله هاشمی درباره کتاب امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار که به نوعی به مانیفست کنشگری آیت الله در سیاست ایران نیز معروف شده، می گوید « بعد از آن ایشان کتاب دیگری را منتشر می کنند که امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار است و اسم کتاب فلسطین را هم سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار می گذارند. موضوع استکبار و استعمار یکی از مسائلی بوده که ذهن ایشان را خیلی درگیر کرده و اگر بعد به مصاحبه‌های ایشان توجه کنید، ایشان می گوید ما در مبارزه دنبال مبارزه با استعمار بودیم و بعد برای مبارزه با استکبار داخلی یک نظامی را در ایران ایجاد کنیم و بعد از پیروزی انقلاب ایشان می گویند من به این نتیجه رسیدم که سومین دشمن کشور افراط است، یعنی اول می گویند استعمار، بعد می گویند استکبار و بعد می گویند افراط»

محسن هاشمی درباره وضعیت مالی آیت الله هاشمی که در افکارعمومی ایشان را فردی ثروتمند بازنمایی کردند به شرح وضعیت آیت الله هاشمی در نوجوانی و چگونگی اعزام از کرمان به قم می پردازد و اشاره می کند« پدر آنچنان متمول نبودند، اما وضع شان طوری بوده که وقتی ایشان به قم رفتند، ایشان را در منزل آیات اخوان مرعشی (دو برادری که جزو آیت الله های آن زمان بودند) به قولی پانسیون می‌کنند، در حالی که آن زمان افراد در حجره‌ زندگی می کردند، اما آقای هاشمی در منزل آیات مرعشی بودند، آیات مرعشی از اقوام بودند که در قم تدریس می کردند و وقتی پدر به قم می آین، هنوز کوچک بودند، خانواده‌شان می خواستند به کربلا بروند لذا می گویند ما شما را درقم می‌گذاریم و می رویم و احتمالا شما نمی مانید و با ما برمی گردید. آن‌ها به کربلا می روند و برمی گردند و ایشان می گویند که می خواهند در قم بمانند. اتفاقا این منزل کنار منزل امام خمینی(ره) بوده وپدر با امام همسایه می شوند. آن زمان برای زندگی در این خانه چیزی حدود ۵۰ تومان پرداخت می شده تا ایشان ضمن زندگی درس هم بخوانند، ۵۰ تومان در سال ۱۳۳۰ عدد نسبتا بالایی نبوده ولی برای یک زندگی متوسط مناسب بوده است، بعدا بحث‌های کاشت پسته و ازدواج و .. پیش می آید و مادرم هم که از مرعشی‌های رفسنجان بودند در کشکوئیه، رضاآباد و صادق آباد امکاناتی از نظر کاشت پسته داشتند ،در نهایت مجموعه اینهاست که دست به دست هم می داده و یک زندگی متوسط رو به بالایی را برای ایشان فراهم کرده بوده به گونه‌ای که وضع ایشان نسبت به طلاب دیگر بهتر بوده است و اگر طلاب نیازی داشتند یا مبلغی بعنوان قرض می خواستند از ایشان می گرفتند. جالب اینکه براساس کتاب مقام معظم رهبری قبل از انقلاب یکی از بدهکارها به مرحوم پدرم خود مقام معظم رهبری بودند.»

مشروح گفت وگوی خبرآنلاین با محسن هاشمی رفسنجانی را اینجا بخوانید

۲۱۶۲۱۳

کد خبر 1718778

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: علی اکبر هاشمی رفسنجانی مجمع تشخیص مصلحت نظام آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب آیت الله کمره ای هاشمی رفسنجانی آیت الله هاشمی سرگذشت فلسطین مکتب تشیع محسن هاشمی آن زمان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۴۶۱۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داستان شگفت‌انگیز یک معلم در«مدیر مدرسه شریعت»/ از مبارزه با بهائیت تا تربیت چوپانی که مدیر مدرسه شد

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا، کتاب «مدیر مدرسه شریعت» داستان زندگی معلم شهید محمد تراب‌نژاد است که رحیم مخدومی نویسنده نام آشنا و صاحب سبک کشورمان آن را نوشته و انتشارات «رسول آفتاب» آن را منتشر کرده است. به مناسبت گرامی‌داشت هفته مقام معلم، گپ‌و‌گفتی درباره شخصیت و زندگی این معلم شهید با نویسنده این کتاب داشتیم که در ادامه با هم می‌خوانیم:

آقای مخدومی! در هفته بزرگداشت مقام معلم هستیم. از شما کتابی با عنوان مدیر مدرسه شریعت منتشر شده که موضوعش زندگی یک معلم شهید است. درباره این کتاب توضیح می‌دهید؟

کتاب «مدیر مدرسه شریعت» به معرفی یک معلم شهید به نام محمد تراب‌نژاد پرداخته است. شهید تراب نژاد از معلمان استان مازندران و شهرستان ساری است.

ایشان در دهه چهل معلم می‌شود و با توجه به اینکه فضا، فضای دوران طاغوت است کار‌هایی انجام می‌دهد که خیلی شگفت‌انگیز هستند و غالباً انتظار از یک شهروند جمهوری اسلامی می‌رود که این چنین بصیر باشد و جهادی کار کند. چون در نظام جمهوری اسلامی زمینه برای روحیه جهادی خیلی افزایش پیدا کرد. الگو‌ها فراوان و تشویق‌ها فراوان شد، اما در دهه چهل که خبر از اینها نبود و نه تنها خبری نبود بلکه موانع زیاد بود تا اتفاقاً شهید محمد تراب نژاد جهادی زندگی نکند.

درباره این زندگی جهادی و فعالیت‌های این معلم شهید بیشتر توضیح می‌دهید؟

یکی از مواردی که ایشان به آن ورود پیدا می‌کند مبارزه با بهائیت است. او شناختی از بهائیت نداشته، اما خودش را ملزم می‌کند تا آشنایی پیدا کند. سراغ استاد می‌رود و یک گروه تشکیل می‌دهد و جلساتی را پای تدریس استاد می‌نشیند.

کتاب‌هایی را می‌خواند تا به این جبهه آگاهانه ورود پیدا کند و در کار خودش انقدر حرفه‌ای عمل می‌کند که حتی یک فرد را به عنوان نفوذی در میان این فرق می‌فرستند و این فرد هم تا انتها جلو می‌رود، به گونه‌ای که برایش مشکلاتی هم ایجاد می‌شود. اما مثل شهید بزرگوار حسن باقری که در دوران دفاع مقدس در قلب دشمن و تا پشت جبهه‌های دشمن می‌رفت تا بتواند شناسایی درستی انجام بدهد و از این شناسایی درست برای ضربه زدن به دشمن به بهترین شکل استفاده کند، محمد تراب نژاد هم در مبارزه با بهائیت این شیوه را اتخاذ کرد و کار به جایی می‌رسد که ساواک مطلع می‌شود.

چرا برای ساواک فرقه بهاییت مهم بوده؟

بهاییت زاییده ساواک و ساواک زاییده صهیونیسم است. به همین دلیل ممانعت‌ها از طرف ساواک شروع می‌شود؛ اذیت‌ها، بازداشت‌ها، احضار‌ها و بازجویی‌ها. محمد تراب نژاد در عین این فعالیت‌ها یک معلم است و با اولین خاطره‌ای که برای حضور در اولین مدرسه براش رخ می‌دهد، نشان می‌دهد که معلمی را به عنوان شغل انتخاب نکرده است.

نگاه شهید تراب نژاد به معلمی اگر شغل نبود پس چه بود؟

تعبیر زیبایی معلم شهید رجایی دارد که می‌گوید:«اگر معلمی شغل توست رهایش کن». یعنی انتظار شهید رجایی این است که معلمی برای یک معلم عشق باشد. برای شهید تراب‌نژاد هم این چنین بود. برای اینکه خودش را برساند به آن مدرسه‌ای که معلمش بود و در دوردست و در روستا‌های دور افتاده قرار داشت باید با اسب و قاطر می‌رفت و از رودخانه عبور می‌کرد. خیلی سختی می‌کشید؛ به گونه‌ای که یک بار گرفتار سیلاب می‌شود و تا آستانه مرگ پیش می‌رود و مدت‌ها بابت این قضیه بیمار می‌شود، اما باز همچنان با عشق ادامه می‌دهد.

اینکه معلمی یک نوع عشق برای این شهید بوده را به چه شکل‌های دیگر در رفتار و منشش بروز می‌دهد؟

در آن مدرسه‌ای که ایشان مدیر می‌شود، مدیری نبوده است، چون تعداد افرادی که باید در مدرسه ایفای نقش می‌کردند، کم بودند. محمد تراب نژاد هم مدیریت داشته و هم تدریس می‌کرده است. این شهید از جمله افرادی نبود که بنشیند سر کلاس و هرکس ثبت نام کرده بیاد و به او درس بدهد. در روستا رصد می‌کرده ببیند که چه کسی باید الان سر کلاس باشد و نیست. با خانواده‌ها صحبت می‌کرد تا راضی شوند و فرزندشان را به مدرسه بفرستند.

اتفاق شیرینی که رخ می‌دهد این است که یکی از همین بچه‌ها که چوپان بوده و خانواده اجازه نمی‌داده مدرسه بیاید با پا در میانی محمد تراب نژاد مدرسه می‌آید و بعد معلم می‌شود و مدیر می‌شود و همین فرد جای محمد تراب نژاد مدیر همین مدرسه می‌شود. خاطرات این فرد هم در کتاب مدیر مدرسه شریعت آمده است.

این مدرسه که نام کتاب هم از آن وام گرفته شده، مدرسه شریعت است؟

نه. محمد تراب نژاد با وجود همه این فعالیت‌ها باز هم احساس می‌کند که این کار کم است و باید عمیق‌تر و ریشه‌ای‌تر کار کند به همین خاطر او در دوران طاغوت یک مدرسه اسلامی به نام شریعت تأسیس می‌کند که نام کتاب هم برگرفته از همین مدرسه است.

او آنقدر در این مدرسه زیبا کار می‌کند که روسای ادارات در دوران طاغوت هم ترجیح می‌دهند بچه‌های خودشان را در مدرسه شریعت ثبت نام کنند تا در مدارس دیگر. این شهید هیئت خانگی راه اندازی می‌کند و با دعای ندبه، هم روی دانش آموزان هم روی معلم‌ها کار می‌کند. از طرف دیگر او یک جوان بسیار شاداب، بشاش، کاری و ورزشی بوده و در ورزش کشتی قهرمان استان بوده است و همین باعث جذب افراد بسیاری به سمت او می‌شود.

ظاهراً این شهیددیداری هم با مقام معظم رهبری داشته است، جریان این دیدار چیست؟

بله. آوازه فعالیت‌های محمد تراب نژاد به گوش مقام معظم رهبری در مشهد مقدس می‌رسد و یک روز اتفاقاً تشریف می‌برند ساری و در مسجد جامع ساری با این شهید و جوان‌هایی که با او فعالیت می‌کردند، جلسه می‌گذارند و گفتگو می‌کنند و گزارش می‌گیرند. حضرت آقا جنس شناس بوده و این افراد را شناسایی و حمایت می‌کرده است و راجع به شهید تراب نژاد و دوستانش هم چیز‌هایی می‌شنوند که منجر به یک دیدار و یک جلسه می‌شود.

در ابتدای صحبت‌هایتان اشاره کردید که این معلم شهید اهل کار جهادی هم بوده. در این باره هم توضیح می‌دهید؟

همه این فعالیت‌ها مانع از این نبود که محمد تراب نژاد به فکر محرومین و مستضعفین و کار‌های جهادی نباشد. افرادی که شاید روحیه کار مبارزاتی و انقلابی ندارند، اما انسان دوست و عاطفی هستند کمک به همنوع را دوست دارند، چه برسد به شخصیتی مثل شهید تراب نژاد. این شهید افرادی با روحیه کمک به دیگران را بسیج می‌کند و به روستا‌ها می‌روند وکار‌های عمرانی برای نیازمندان انجام می‌دهند.

از ماجرای شهادت این شهید هم می‌گویید؟

شهادت محمد تراب نژاد هم مثل زندگی‌اش خیلی زیباست. در ایام تعطیلات نوروز که وقت استراحت معلم‌هاست و این ایام تعطیلات را معمولاً برای دید و بازدید و گشت و گذار سپری می‌کنند، محمد تراب نژاد در دورانی که انقلاب پیروز شده و دوران دفاع مقدس است و آرام و قرار ندارد و می‌داند رزمنده‌هایی که در جبهه‌ها هستند، هم پدر و مادر دارند و آنها هم دید و بازدید را دوست دارند؛ بنابراین کار خیلی قشنگی انجام می‌دهد.

مرکبات دوستان آشنایان و باغ خودش را در چندین ماشین بار می‌زند و تعطیلات خودش را اختصاص می‌دهد به اینکه کام رزمندگان را با میوه و مرکبات شیرین کند. او این کاروان را راه می‌اندازد و وارد جبهه آبادان می‌شود، اما در آن جا هواپیمای دشمن این کاروان او بمباران می‌کند و محمد به شهادت می‌رسد. معلم شهید محمد تراب نژاد امروز برای جامعه ما الگو است؛ برای گروه‌های جهادی الگوست، برای معلم‌های جوانی که می‌خواهند وارد آموزش و پرورش شوند الگوی بسیار بسیار تاثیرگذاری است.

او و معلم‌هایی مثل شهید ابراهیم هادی کلاسشان در چارچوب یک مدرسه و کلاس منحصر نشده بود و شاید بیشترین تأثیر این شهید و شهید ابراهیم هادی در بیرون از مدرسه روی دانش آموزان بوده یعنی همه جا معلم بوده‌اند نه فقط در کلاس و مدرسه. برای شهید محمد تراب نژاد در واقع جامعه کلاس درس اوست. جامعه مدرسه‌ای است که باید ایفای نقش کند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • امروز همه دنبال هاشمی‌نسب می‌گشتند!
  • حواشی ناتمام «حشاشین»، مهمان ویژه نمایشگاه کتاب و خبرهای جدیدی از حج
  • معلم علمدار مبارزه با جهل و معمار هویت کشور است
  • امام(ره) فصل جدیدی در تاریخ را از فیضیه رقم زدند / امام صادق(ع) منظومه جامع فکر تمدنی اسلامی را ارائه کردند
  • سرگذشت فارسی‌زبانان آسیای میانه /نگاهی به کتاب «تاریخ تاجیکان ورارود»
  • کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم
  • فتاوای آیت‌الله حکیم در سطح جامعه تحول ایجاد می‌کرد
  • داستان شگفت‌انگیز یک معلم در«مدیر مدرسه شریعت»/ از مبارزه با بهائیت تا تربیت چوپانی که مدیر مدرسه شد
  • ۱۲ طلبه و ۴ مداح که اعضاء بدن‌شان اهداء شد/ انتشار شماره جدید «خیمه»
  • فرجام نماینده‌ای که «نخست‌وزیر» شد